بخشنامه برنامه هفتم توسعه کشور
تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۰۴۲۹۵
تین نیوز
رئیس جمهوری بخشنامه خط مشی ها و چارچوب کلان برنامه هفتم توسعه را ابلاغ کرد.
به گزارش تین نیوز ، طبق اعلام سازمان برنامه و بودجه کشور در این بخشنامه آمده است: «با اتکا به خداوند متعال و با استناد به اصل ۱۲۶ قانون اساسی و بندهای ۲ و ۳ ماده ۳ قانون برنامه و بودجه و بر پایه سیاست های کلی برنامه هفتم توسعه، ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری و سند تحول دولت مردمی، بخشنامه خط مشی ها و چارچوب کلان برنامه هفتم توسعه به شرح زیر ابلاغ می شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سه شرط مهم برای موفقیت و حصول به اهداف این برنامه، تعهد و صداقت و تلاش مخلصانه و جهادی مجموعه حاکمیت به ویژه دستگاه های اجرایی و کارگزاران نظام و دولت، همراهی و همفکری متخصصان، صاحب نظران و دانشگاهیان و اعتماد و همراهی آحاد مردم و فعالان اقتصادی است.
خط مشی ها و چارچوب کلان برنامه هفتم توسعهاز آنجا که دوره برنامه پنج ساله ششم توسعه در سال گذشته به اتمام رسیده بود، سازمان برنامه و بودجه کشور به محوریت مؤسسات پژوهشی وابسته به خود از آبان ماه سال ۱۴۰۰ بر پایه سند تحول دولت مردمی، انجام مطالعات و بررسی ها و محاسبات برنامه هفتم توسعه را آغاز و تلاش کرد در تدوین مطالعات و انجام محاسبات از نظرات دانشگاهیان و صاحب نظران و فعالان بخش خصوصی بهره مند شود. حاصل این کار تمهید مقدات و تدوین بیش از ۳۰ گزارش کارشناسی بود که همراه با این بخشنامه در دسترس همگان قرار می گیرد.
با ابلاغ سیاست های کلی برنامه هفتم در تاریخ بیست و یکم شهریور سال جاری، ستاد تدوین برنامه به مسئولیت سازمان برنامه و بودجه کشور و با حضور وزرای دستگاه های فرابخشی و رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی، رؤسای اتاق بازرگانی، صنعت، معدن و کشاورزی و اتاق تعاون و نماینده سند تحول دولت مردمی و مدیران و کارشناسان سازمان برنامه و بودجه تشکیل گردید و چارچوب کلی و خط مشی های برنامه هفتم به تصویب این ستاد رسید و متعاقباً در شورای اقتصاد مطرح و مصوب گردید تا بر پایه آن و با دریافت نظرات دستگاه های اجرایی فرایند تدوین برنامه استمرار یابد.
برنامه هفتم توسعه به عنوان چهارمین برش از سند چشم اندازه ۲۰ ساله کشور، اولین برنامه در راستای تحقق بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و اولین برنامه ای است که برای تحقق عدالت در پهنه سرزمین اسناد مصوب آمایش را مبنای نگرش یکپارچه به سرزمین قرار داده و با رویکرد مسئله محوری به موضوعات کلیدی توجه و تمرکز جدی نموده و در این برنامه به دلیل وجود سند تحول دولت مردمی، برنامه های اولویت دار دولت، مشخص و قابل استناد در برنامه است.
بررسی و آسیب شناسی برنامه های شش گانه توسعه بعد از انقلاب به مخاطبان می آموزد که نبود درک مشترک میان برنامه ریزان، سیاست گذاران و مجریان از مفاهیم و راه حل ها، حاکمیت روش های متمرکز و غیرمشارکتی در تدوین و اجرای برنامه های توسعه، نبود سازوکار حل تعارض منافع بین بازیگران و کنشگران توسعه سرزمینی، با ثبات در نظر گرفتن شرایط و عدم توجه به سناریوهای احتمالی در آینده، نداشتن برنامه عملیاتی در پیوند با برنامه مصوب، وجود جهت گیری های بخشی، منطقه ای و محلی در تصویب برنامه ها، تکیه مفرط بر منابع دولتی و عدم توجه به ظرفیت ها و منابع داخلی و خارجی، ضعف شدید سازوکارهای نظارتی و انگیزشی، عدم توجه به نظام اصلاح و تعدیل در سیاست ها، اهداف و برنامه های اجرایی بعد از نظارت و ارزیابی، کم توجهی به اسناد آمایش سرزمین، از آسیب های جدی برنامه های توسعه قبلی بوده است.
بنابراین نباید برنامه به نیازنامه دستگاه های اجرایی مبدل شود و نباید بخشی نگری و بودجه سالاری بر نظام برنامه ریزی و مدیریت کشور تسلط یابد بلکه لازم است رویکرد برنامه از «برنامه ریزی متمرکز جامع» به رویکرد «جامعیت در قاعده گذاری و تمرکز بر مسائل کلیدی» تغییر یابد.
در این برنامه باید تمرکز بر اصلاح نظام تنظیم گری دولت با اتکای گسترده بر ظرفیت های مردمی و طراحی سیاست ها و قاعده گذاری صحبح باشد و نظام انگیزشی برای اجرای این برنامه به گونه ای طراحی شود که عاملان اجرایی به صورت خودخواسته به سمت سیاست ها و اهداف مدنظر برنامه حرکت نمایند و در این راستا از تمامی ظرفیت های کشور برای حل مسائل اولویت دار استفاده کنند.
دولت سیزدهم در حالی اقدام به تدوین برنامه هفتم توسعه می نماید که جهان تجربه بیماری همه گیر کرونا را پشت سر گذاشته است و اقتصاد جهانی متأثر از جنگ روسیه و اوکراین شده است. همه گیری ویروس کرونا و کمبود اولیه دارو و تجهیزات پزشکی و خشکسالی های ممتد و کمبود غذا و انرژی باعث شد که کشورهای تولیدکننده، هر چه بیشتر به فکر تأمین این اقلام برای مصارف کشورهای خود باشند و با ذخیره سازی و ممانعت از صدور آنها موجبات تزلزل در مبانی جهانی سازی را فراهم کنند. به هم خوردن مبانی نظری جهانی سازی و افزایش قیمت مواد غذایی و انرژی و استفاده نظام سلطه از ابزارهای تحریم برای فشار به اقتصاد سایر کشورها، باعث شد بسیاری از کشورها به سمت نظم اقتصادی و بلوک بندی های جدید اقتصادی سوق داده شوند. نظام های حاکم بر نظم جهانی و منطقه ای در حال کشمکش و تحول اساسی است. کشاکش راهبردهای غرب و شرق و بازآرایی پیمان هایی مانند ناتو و شانگهای یکی از این نشانه هاست.
منطقه غرب آسیا نیز به دلیل وجود منابع سرشار انرژی و بازار مصرف گسترده آن، میدانی برای حضور و مداخله و تقابل قدرت های بزرگ شده است و کل منطقه همواره متأثر از این کشمکش ها است. در این میان کشور جمهوری اسلامی ایران با پایبندی به اصول و استقلال سیاسی خود متحمل بیشترین فشارها از سوی بیگانگان بوده است. تحریم های ظالمانه بی شمار از سوی غرب نشان دهنده این فشارها است.
کشور جمهوری اسلامی ایران با رویکرد سازنده و تعامل مؤثر با کشورهای جهان و بخصوص کشورهای همسو و خاصه کشورهای همسایه از یک سو و استفاده از موقعیت ژئوپلیتیک و مزیت های نسبی و سرزمینی خود از سوی دیگر می تواند با ایفای نقش مؤثر منطقه ای و جهانی، جایگاه اقتصادی خود را تقویت نموده و چشم انداز مثبت اقتصادی برای سال های آتی ایجاد کند.
بر اساس آسیب شناسی به عمل آمده و همچنین تحولات پیرامونی و سیاست های کلی ابلاغی، هدف آرمانی برنامه هفتم «پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت» است.
راهبردهای الزامی برای دستیابی به هدف پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت؛ دستیابی به این هدف مستلزم توجه به چرخش های تحول آفرین کلان مندرج در سند تحول دولت مردمی و رعایت راهبردهای زیر است:
- ارتقای بهره وری از طریق رانت زدایی، دانش بینان نمودن رسوخ فناوری و هوشمندسازی در فعالیت های اقتصادی
-ارتقای سرمایه گذاری با مشارکت حداکثری بخش خصوصی و تعاونی در اقتصاد و افزایش سرمایه گذاری خارجی در ایران
-ایجاد فرصت های برابر برای فعالین اقتصادی از طریق بهبود محیط کسب و کار
- تعامل با کشورهای هدف و توسعه صادرات غیرنفتی
-کاهش انحصار و مداخلات دولت در اقتصاد و افزایش رقابت و شفافیت
- استقرار نظام تدبیر شایسته از طریق تمرکز دولت بر تنظیم گری و تسهیل گری و افزایش پاسخگویی
- حذف نهادهای ناکارآمد و گذار به استقرار نهادهای توسعه گرا و فراگیر
-ارتقای مدیریت سرمایه انسانی و افزایش سرمایه اجتماعی
-ارتقای عدالت سرزمینی از طریق رعایت ملاحظات آمایشی و فضایی در طراحی و تنظیم برنامه ها
با هدف تحقق هدف اصلی برنامه همچنین تحقق سایر سیاست های کلی حاکم بر این برنامه لازم است تمامی دستگاه ها بخصوص سازمان برنامه و بودجه کشور با نظرداشت به «سند تحول دولت مردمی» رویکردهای زیر را در تدوین برنامه هفتم مورد توجه جدی قرار دهند:
- تغییر رویکرد از تمرکز بر تخصیص و توزیع منابع به اصلاحات ساختارها و وضع قواعد سیاستی
- تمرکز بر مسائل کلیدی
- برنامه محوری به جای حکم محوری
- تمرکززدایی و تقویت نقش استان ها
- مشارکت محوری و استفاده از ظرفیت تمامی فعالان/ ذینفعان توسعه
- طراحی، تضمین و استقرار سیاستی و سازوکارهای انگیزشی
موضوعات کلیدی برای برنامه هفتم توسعهبا اتکاء به تجارب حاصله و تأکیدات مقام معظم رهبری و همچنین بر پایه سیاست های کلان ابلاغی باید بر موضوعات خاص تمرکز جدی نمود و برنامه هفتم به صورت ویژه به موضوعات کلیدی بپردازد. این موضوعات برای برنامه هفتم توسعه عبارتند از:
۱.ثبات اقتصادی و کنترل تورم با تأکید بر:
- اصلاحات ساختاری بودجه
- اصلاحات نظام بانکی
- بهبود فضای کسب وکار
۲. رشد اقتصادی عدالت محور با رویکرد ارتقای بهره وری با تأکید بر:
- انرژی
-زنجیره ارزش صنایع معدنی و پتروشیمی
- مسکن
- اقتصاد دریامحور
- اقتصاد دیجیتال
- قطب های منطقه ای تولید و تجارت و ترانزیتی
۳.امنیت غذایی
۴.صندوق های بازنشستگی و تأمین اجتماعی
۵.حکمرانی یکپارچه منابع و مصارف آب
دستگاه های اجرایی متولی موضوعات کلیدی فوق موظفند بر پایه دستورالعمل ابلاغی از سوی سازمان برنامه و بودجه کشور نسبت به تهیه برنامه عملیاتی هر یک از این موضوعات اقدام نمایند تا پس از تأیید سازمان برنامه و بودجه همراه با برنامه هفتم تقدیم مجلس شورای اسلامی شود.
موضوعات کلیدی در سه گروه قابل دسته بندی هستند:
چالش ها: موضوعاتی مانند صندوق های بازنشستگی که در آستانه بحران قرار دارند و باید به طور سریع و ویژه به آن ها توجه شود.
بسترسازها: موضوعاتی مانند فضای کسب وکار که زمینه ساز ایجاد ثبات، یا افزایش رشد تولید و یا کاهش فقر و بهبود رفاه هستند.
پیش ران ها: موضوعاتی مانند انرژی و ترانزیت یا اقتصاد دریا محور که موتور محرکه و کانون رشد اقتصادی و افزایش تولید هستند.
در مورد سایر موضوعات مندرج در سیاست های کلی برنامه هفتم دستگاه های ملی و استانی موظفند نسبت به تعریف مسئله، ارائه راهکار و در صورت لوزم تهیه حکم مورد نیاز و پیشنهاد به سازمان برنامه و بودجه در قالب دستورالعمل ابلاغی این سازمان اقدام نمایند.
ضمن تأکید بر موضوعات اقتصادی توجه به موضوعات اجتماعی و فرهنگی نیز حائز اهمیت فراوان است. به خصوص اعتلای فرهنگ عمومی در جهت تحکیم سبک زندگی اسلامی، تحکیم نهاد خانواده و رفع موانع رشد و شکوفایی بانوان، افزایش نرخ باروری و موالید، ارتقای نظام سلامت، توجه به فضای مجازی و تکمیل و توسعه شبکه ملی اطلاعات، تقویت کارایی و اثربخشی رسانه ملی، شتاب پیشرفت و نوآوری علمی و فناوری و تجاری، روزآمدسازی و ارتقای نظام آموزشی و پژوهشی، تقویت دیپلماسی رسمی و عمومی، تحول در نظام اداری، تقویت بنیه دفاعی و پدافند غیرعامل، روزآمدسازی سند تحول قضایی، تحقق برنامه ها و اسناد و مصوبات آمایش سرزمین، فعال سازی مزیت های جغرافیایی- سیاسی کشور باید در چارچوب سیاست های ابلاغی برنامه هفتم مورد توجه قرار گیرند.
لازم است که موضوعات و احکام پیشنهادی در چارچوب سیاست های کلی برنامه هفتم و سند تحول دولت مردمی و دستورالعمل های ابلاغی سازمان برنامه و بودجه کشور تدوین شود و درخواست منابع مالی با فرض استمرار منابع موجود و با اتکاء به مشارکت بخش های غیردولتی و جذب منابع سرمایه گذاری داخلی و خارجی انجام شود.
رعایت زمان بندی های ابلاغی از سوی سازمان برنامه و بودجه کشور الزامی است.
سازمان برنامه و بودجه کشور موظف است با رعایت زمان بندی برنامه های زیر را جمع بندی و ارائه کند تا پس از تصویب دولت به مجلس شورای اسلامی تقدیم شود:
- برنامه اقتصاد کلان
- برنامه عملیاتی موضوعات کلیدی (پیشران ها، چالش ها و بسترسازها)
- پیش نویس احکام قانونی».
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
منبع: تین نیوز
کلیدواژه: تین نیوز سازمان برنامه و بودجه قانون اساسی قانون بودجه مقام معظم رهبری بخش خصوصی کارشناسی رئیس کمیسیون برنامه و بودجه معدن کشاورزی انقلاب جهان روسیه دارو تجهیزات پزشکی مواد غذایی ناتو کشورهای جهان رقابت رشد اقتصادی تجارت مجلس شورای اسلامی فضای مجازی رسانه منابع مالی مجلس شورای تجارت آزاد رشد اقتصادی سازمان برنامه و بودجه فضای مجازی ترانزیت کمیسیون عمران سند چشم انداز ایران ١٤٠٤ پیمان شانگهای جنگ روسیه و اوکراین برنامه هفتم توسعه سند چشم انداز 20 ساله سازمان برنامه و بودجه کشور سیاست های کلی برنامه هفتم سند تحول دولت مردمی برنامه هفتم توسعه دستگاه های اجرایی موضوعات کلیدی تدوین برنامه برنامه ها دستگاه ها خط مشی ها سیاست ها منطقه ای بر پایه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tinn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۰۴۲۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بحرانهای اقتصادی کشور از حد متعارف فراتر رفته | فساد و فقدان دانایی، ما را با شوکهای درونزا نیز روبرو کرده | علائم نگرانکننده در ایران داریم
یک کارشناس اقتصادی گفت: ایران کشوری با تعداد زیاد بحران است و این بحرانها در حیطه اقتصاد از حدود متعارف فراتر رفته و اگر دیگر بحرانها در حیطههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و بینالمللیاش از اقتصادش بیشتر نباشد، کمتر نیست.
در شماره اخیر ماهنامه گفتگوی اجتماعی ، در پرونده نوروزی ( در محضرنوروز) مصاحبه ای با دکتر فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی منتشر شده است که نظر به اهمیت آن خبرگزاری ایلنا متن انرا منتشر می نماید .
مشروخ این گفتگو در پی میآید:
شما در کتاب فرهنگ و توسعه که فرهنگ موعظه را نقد کرده بود، صحبت کرده بودید. در این چارچوب می خواهیم به ظرفیتی که نوروز به صورت یک آیین تاریخی در ایران دارد آنهم از منظر نگاه اقتصاددانهایی مانند شما که حوزه اجتماعی و رفاه را هم در نگاه اقتصادی خود دارید بپردازیم و دیدگاه شما را در خصوص نقش نوروز در تحولات سیاسی-اقتصادی بدانیم. با توجه به سابقهای که شما در دخیل کردن بحث فرهنگ و توسعه، عدالت و توسعه و نقد حاکمیت از منظر بهبود وضع مردم دارید، یکی از مناسبترین افراد برای بحث در این موضوع هستید.
در ارتباط با نوروز چند دریچه است که باید مورد توجه قرار گیرد. در یک دریچه، نوروز از دیدگاه تهدیدهای سطح توسعه، با مسئله هویت و احساس تعلق به جامعه پیوند دارد؛ بنابراین اگر بخواهیم بطور جدی نسبت به پیوند نوروز با توسعه و منبعی برای ظرفیتهای اهتمامبخش نگاه کنیم، در ابتدا باید به مسائل دیگری بپردازیم.
در شرایطی که به دلایل و علل مختلف که الآن نمیخواهم آنها را بازگو کنم، ما در جامعه به طرز عریانی شاهد بحران در هویت و بحران در احساس تعلق به جامعه هستیم. نوروز به شرط استفاده از ظرفیت دانایی قوه عاقله میتواند یک ظرفیت قابلاعتنا برای مواجه شدن با این چالشها باشد. مسئله عملیاتی شدن ظرفیتها به نظام حیات جمعی ما برمیگردد. در این طرز نگاه، ما میتوانیم بگوییم که ایران به صورت وحشتناک و نگرانکنندهای آلوده شوکهای پیدرپی است. کلمهی «آلوده» شاید در گفتار، بیانی نرم و لطیف باشد نسبت به آنچه که بر سر ایران آمدهاست؛ مثلا در ادبیات توسعه درباره کشورهایی مثل ما عمدتا شوکها را از دریچه نوسانات قیمت نفت نگاه میکردند، کتاب «معمای فراوانی» اثر خانم «تریلین کارل»، مثال خوبی است؛ در آنجا بیان شدهاست که نوسانات قیمت نفت و فراز و فرودهای آن به طور متوسط در چند دهه گذشته، دو برابر کل نوسانات قیمت سایر مواد اولیهای بود که در بازار جهانی خرید و فروش میشوند. برای اینکه عظمت و اهمیت این شوکها را متوجه شویم ضروری است نگاه بکنیم به پیامدهای مثبت این شوکها، آنگاه متوجه خواهیم شد که حتی شوکهای مثبت میتواند تا چه حد مخربتر از شوکهای منفی باشد؛ نمونهاش فروپاشی رژیم پهلوی است.
در اواخر دورهی پهلوی جهش قیمت نفت به اندازه زیادی شدید بود و چون قدرت انعطاف نظام ملی برای رویارویی خردورزانه با این شوک در حد نساب نبود، در مسئلهای که میتوانست مثبت باشد و یک فرصت تاریخی استثنایی را پدید بیاورد دقیقا به ضد خود حکومت تبدیل شد؛ توام با فساد و نابرابریهای که ایجاد کرد، مشروعیت رژیم پهلوی را سوزاند و به واسطه سلطه مناسبات رانتی و ناکارآمدیهای ناشی از آن، جور دیگری مردم را سرخورده و مایوس کرد، از توانمندیهای حکومت پهلوی برای اداره جامعه، از طریق عمقبخشی به وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج یک احساس حقارت ملی در ایرانیان پدیدار کرد و چیزهایی از این قبیل که متاسفانه هیچکدام از آنها به اندازهای که باید، مورد مطالعهی جدی قرار نگرفتهاست.
حال بحث بر سر این است که در شرایط کنونی ما با طیف بسیار پرتنوعی از شوکهای برونزا روبرو هستیم که هر کدام از این شوکها در سطح نظری، نیروی محرکه عمومی «آنومی» است؛ یعنی ناهنجاری و بیهنجاری که اگر به موقع به فریادش رسیده نشود، مرحله بعدی فروپاشی است. این فروپاشی میتواند اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی و … باشد.
شما در مورد هر کدام از اینها به شرطی که درک عمیق و عالمانه از مفهوم فروپاشی در هویتجمعی داشتهباشید، متوجه میشوید که علائم نگرانکننده جدی در این زمینه در ایران داریم. ماجرای ایران پیچیدهتر شده است به اعتبار اینکه توهم یا فساد یا فقدان داناییهای حداقلی در نظام اداره امور کشور در سی سال گذشته، ما را با طیف متنوعی از شوکهای درونزا نیز روبرو کردهاست. مهمترین اینها شوک به قیمت ارز، شوک به قیمت حاملهای انرژی و از این قبیل موارد است، ضمن اینکه نوسانات قیمت نفت هم همیشه وجود داشته و بعد شوکهایی مثل تحریم، کرونا و … هم به آنها اضافه شدهاست.
اگر قوه عاقلهای برای بقای ایران وجود داشتهباشد و از نظر اندیشهای و قاعدهگذاری و نظام توزیع منافع، این آغشتگی سیستمی ایران به شوکهای پیدرپی درونی و بیرونی را که به یک پدیده برای خودش تبدیل شدهاست را بررسی کند، اوضاع بهتر خواهدشد.
اگر مجال باشد در یک فرصت مناسبی راجع به طول و عرض این مسئله صحبت می کنیم و خواهیم گفت که چرا هیچ کشوری از طریق شوکدرمانی نمیتواند به توسعه برسد و بلکه برعکس شیوههای معطوف به شوکدرمانی اختلالهای معنیدار در بقای سیستم پدیدمیآورد؛ مثلا وجوه مختلفی از بیهنجاری را در تمام عرصههای حیات جمعی ایرانیها میتوانید مشاهده بکنید، ما که بیشتر روی بخش اقتصادی آن متمرکز هستیم، میگویم کجای عالم یک سیستمی که از یک قوای عاقله حداقلی برخوردار باشد آببرترین و آلودهکنندهترین رشته فعالیتها را در خشکترین و بیآب و علفترین مناطق کشور مستقر میکند؟ ما از این نظر با یک فاجعه بیسابقه محیطزیستی و بحران آب و تغییر اقلیم روبرو هستیم که هر کدام از اینها میتواند موضوع بحثهای مستقلی باشد.
میخواهم بگویم که این وضعیت شوکزدگی جامعه ضربههای خیلی مهلکی به احساس تعلق و مسئله هویت ملی در ایران وارد کردهاست. این خودش میتواند یک موضوع جذاب باشد؛ مثلا در دوره قبل انقلاب شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» مسئلهی جلوههای اندیشهای متعادلی را در مورد هویت ایرانیها مطرح میکند و با یک انصاف خارقالعاده، این دادوستدهای هویتی بین وجوه اسلامی و ایرانی را توضیح میدهد. در آنجا با جزییات بیان میکند که حتی از جهاتی، خدماتی که ایران به اسلام کردهاست، میتواند بر فراز خدماتی که اسلام به ایران کردهاست، قرار بگیرد. احتمالا همگی چهرهای مثل شهید مطهری را میشناسیم و از عمق تعلقی که به هویت دینی داشته هم آگاهیم؛ اما انصاف او اینطور حکم میکند و مستندات و شواهدی را در این زمینه مطرح میکند. ما در این زمینه هم یک وضعیت عدم تعادل بسیار وحشتناک و شکنندگیآور داریم و متاسفانه هیچ ردی از توجه به این افراط و تفریط در میان عناصر و اجزا شکلدهنده هویت ایرانی مشاهده نمیشود و بازکردن باب گفتوگو از این دریچه (نوروز) میتواند کمککننده باشد.
حدود سی و پنچ سال پیش اقتصاددان و سیاستمدار بزرگ توسعه «جان کنت گالبرایت» کتابی منتشر میکند، که خوشبختانه ترجمه فارسی آن هم موجود است، تحت عنوان «آناتومی قدرت» و در آنجا توضیح میدهد که اگر اوضاع و احوال نظام تدبیر و اداره امور در استانداردی باشد که نتواند تعادلهای حیاتی را میان دوگانههای حیاتی پدیدار کند، سیستم دچار ناپایداری مزمن میشود و یک نااطمینانیهایی پدیدار میشود که در آن انباشت دچار اختلال میشود؛ خواه انباشت در سرمایههای انسانی و خواه انباشت در سرمایههای مادی و این پدیده خروج سرمایههای انسانی و مادی وحشتناکی که در حال حاضر ایران به آن دچار است، در واقع بخشی از هزینههایی است که ما در باب افراط و تفریط در میان عناصر و اجزای هویت در نظام ملی پرداخت میکنیم و متاسفانه در سطوح بالا با کسانی یا اندیشههایی برخورد میکنیم که گویی اصلا هیچ حسی از آنها در زمینه ضرورت توجه به پیچیدگیها مشاهده نمیشود.
یک مسئله و زاویه خیلی مهم دیگر میتواند مسئله نوروز به مثابه فرهنگ مشترک جهانی باشد. کنار ایران دوازده کشور در دنیا وجود دارد که مراسم نوروز برگزار میکنند و نوروز را عنصر هویتی میدانند و برای آن تعطیلات سالانه معنیدار و آداب و رسوم به تقریب مشترک معنیداری تدارک میبینند. از این زاویه خود نوروز در عصر اطلاعات و ارتباطات و جهانی شدن در همهی عرصههای حیات جمعی میتواند به مثابه یک قدرت نرم برای ایران در نظر گرفتهشود، قدرت چانهزنی مارا بالا ببرد. شما میدانید که در سایه ایده گفتوگوی تمدنها، ما شاهد این هستیم که نوروز از سوی سازمان مللمتحد هم جدی گرفتهشد. آن افراط و تفریط که آمیزهای از جهل، تعصب، فساد و کوتهنگری است باعث شدهاست که ما به این مسئله توجهنداشتهباشیم که انقلاب اطلاعات و ارتباطات حتی برای کشورهایی که مشکلاتی از نوع بحرانهای ما در ایران را ندارند، بحرانهایی از نظر هویتی پدیدار کردهاست و ما میتوانیم به نوروز به مثابه کانونی قدرتمند که کاملا هم در آن تعادل پدیدار شدهاست، آنهم در طی قرون و اعصار و به همت پیشینیان ما، نگاه کنیم؛ البته این یعنی آیین نوروز برای ایرانیها همانقدر که ایرانی است، اسلامی هم است و اصلا تمایزی از این زاویه نمیتوان دید. شما در این لحظه اگر کتاب مفاتیحالجنان را باز کنید، میبینید که چه آداب ویژه اسلامی و چه دعاهای خاصی برای نوروز در فرهنگ و تمدن ایران تعبیه شده و هر کدام از اینها میتواند یک زاویه واقعا اعتلابخش در نظر گرفتهشود که ذهنمان را درگیر کند به نقاط قوت و ظرفیتهایی که در فرهنگ و تمدن ما وجود و از آنها هم در عرصه ملی بهره ببریم که احساس تعلق، احساس نشاط و احساس هویت، پدیدار کنیم و هم این که در مقیاس جهانی سری در سرها داشته باشیم. میخواهم بگویم که گرفتاری ما این است که فهم نظری درستی از منشأهای گرفتاریهای چند بعدی و بحرانهای پرشماری که در هر یک از ابعاد حیات جمعی ما ظاهر شدهاست، نداریم و در سطح نظام قاعدهگذاری و اداره کشور هم میبینیم بازتاب و تصمیم درستی در ارتباط با منشأ مشکلات وجود ندارد و طبیعتا ارادهای برای مواجهه با این شرایط و برنامهای که یک حداقلی از مرتبهبندی و اولویتگذاری مسائل داشتهباشد نیز موجود نیست. در صورتی که مرتبهبندی و اولویتگذاری در کشوری مثل ایران، یکی از ابتداییترین بدیهیات عقلی به شمار میآید.
ایران کشوری با تعداد زیاد بحران است و این بحرانها در حیطه اقتصاد از حدود متعارف فراتر رفته و اگر دیگر بحرانها در حیطههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و بینالمللیاش از اقتصادش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ الان شرایطی را داریم پشتسر میگذاریم که هم تعداد بحرانهایمان در همه عرصههای حیات جمعی زیاد شده و هم اینکه این بحرانها دارند با یکدیگر پیوند برقرار میکنند و این مسئله پیچیدگیهای مواجهه با آنها را افزایش میدهد؛ در عین حال که خصلت سینرژیک (همافزایی) به بحرانها میبخشد. در یک سطوحی وقتی شما به اسناد برنامهریزی و بودجهریزی کشور نگاه میکنید احساس میکنید که هزار رحمت به شاه سلطان حسین؛ چرا که ماجراهایی که کشور الان به آن مبتلا است، چه دغدغههایی است و آن چیز که در این اسناد منعکس میشود، چهچیز!
در صورتی که شرایط بیش از پیش بهم بریزد، ما هیچ مسئله منفردی را نمیتوانیم حل و فصل کنیم؛ بهخاطر تعداد بحرانهایی که داریم و درهمتنیدگی آنها و همچنین بهخاطر همافزایی رخ داده در اثر تعامل بین بحرانها. در چنین شرایطی کشور بدون برنامه، محال است که بتواند از عهده این گرفتاریها بربیاید و در عین حال شما میبینید که بیسابقهترین سهلانگاریها در این شرایط رخ دادهاست و با اطمینان به شما میگویم که سندی بیکیفیتتر از سند برنامه هفتم توسعه در تاریخ برنامهریزی ایران نمیتوان پیدا کرد. اینها همه علائمی برای فهم این مسئله است که حکومتگران گرامی ما باید این را بفهمند و هر چقدر دیرتر بفهمند و بهرسمیت بشناسند طبیعتا هزینه فرصت ماجرا خیلی افزایش پیدا میکند، برای کشتیبانی که فرمان کشتیاش هرز شده و فاقد هدف و اولویت است هیچ بادی مساعد نخواهد بود؛ بنابراین هر چقدر هم ما بگوییم که چقدر ظرفیتهای تمدنی و انسانی و مادی داریم در شرایط بیبرنامگی که دچارش هستیم، هیچ کدام از اینها نمیتواند به فعلیت در بیاید؛ بنابراین اگر مثلا از این دریچه وارد بشویم و بخواهیم یک بابی باز کنیم برای اصلاح امور در ایران باباش این است که یک فراخوان به تمام معنا ملی دادهشود و یک بسیج ظرفیتهای دانایی در مسیر طراحی یک برنامه باکیفیت توسعه شکلگیرد. اگر چنین اتفاقی صورت گیرد ما میتوانیم روی نوروز فکر کنیم، باید بدانیم سازمان ملل یک قعطنامه درباره نوروز صادر کرده و نوروز را به مثابه یک افتخار تمدن جهانی معرفی کرده که قدمتی بالغ بر سه هزار سال دارد. آنقدر جالب است که آدم حیران میماند، گریه کند یا شادمان باشد و احساس غرور کند؛ در ابتدای مقدمه قطعنامه سازمان ملل بیان میشود که نوروز نماد فرهنگ صلح است و این نماد فرهنگ صلح ریشه کاملا ایرانی دارد. حالا شما نگاه کنید چه چیزهایی را چقدر مفت، حرام میکنیم. مسئله بسیار حیاتی دیگر این است که میگوید نوروز امیدآفرین و زندگیساز است؛ چون شروعش با شروع روز خلاقیت طبیعت آغاز میشود و حالا اوصاف دیگری که مطرح شدهاست.
اگر ما یک همچنین برنامهای داشتهباشیم آنوقت میشود برای متخصصان علوماجتماعی، روانشناسی و روانشناسی اجتماعی یک خواستههایی مطرح کرد و در این زمینه به مسئولان کشور گفت که این دوازده کشوری که مراسم نوروز دارند یک جمعیت ۳۰۰-۳۵۰ میلیون نفری فارسی زبان را تشکیل میدهند و این میتواند یک ظرفیت بازاری-تمدنی خیلی بزرگ برای جهشهای توسعه در ایران در نظر گرفتهشود. این امر حساب و کتابها و ماجراهایی دارد که در صورت داشتن یک برنامه باکیفیت میشود با جزئیات به آنها پرداخت.
این در حالی است که الان انجمنهای تخصصی روانشناسی در ایران از نظر گستردگی و عمر افسردگی در بین ایرانیها اعلام وضعیت فوقالعاده کردهاند. در این شرایط این برنامه (که در بالا به آن اشاره شد) میتواند یک ظرفیت شادیآفرین، یک ظرفیت اعتلایجمعی و یک ظرفیت همبستگی اقتصادی-اجتماعی در ابعاد گسترده، چه در درون ایران و چه در بین ایران با فارسی زبانهای دیگر کشورها پدیدار کند. در آن شرایط میشود گفت میتوان این بحث را خیلی جدی گرفت و از آن استفادههای اصولی کرد؛ ولی با میدان دادن به تندروها و افراطیها و افراد دارای جنود و تصلب اندیشهای نمیشود این کارها را انجامداد. از این زاویه واقعا حساب و کتابی در کشور نیست؛ در قسمتی از کتاب درخشان «فهم فرایند تحول اقتصادی» اثر «داگلاس نورث»، بیان شدهاست که مولفههای اصلی تغییرات اعتلابخش در عملکرد اقتصادی، عموما غیر اقتصادی هستند و این مسئله یکی از ایدههای محوری این کتاب است و ایده محوری دومش این است که میگوید ما در عصر شتاب تاریخ به سر میبریم؛ یعنی سرعت تحولات علمی و فنی که به دنبال خود همه عرصههای حیات جمعی را در معرض تغییرات شدید قرار داده، به اندازهای بالاست که ما باید قدرت انعطاف نظام ملیمان را بالا ببریم، در غیر این صورت عالیترین فرصتها به ضد خودش تبدیل میشود (به تهدید تبدیل میشود)؛ مانند آن چیزی که در شوک قیمت نفت برای رژیم پهلوی اتفاق افتاد، شوک قیمت نفت در ذات خودش یک فرصت تاریخی برای توسعه ایران بود که دقیقا به ضد خودش تبدیل شد.
حالا از این قبیل شوکها در یک ابعاد بیسابقه و پرتعداد و دارای تعاملها و درهمتنیدگی چند رشته و چند وجهی در ایران رخ میدهد و ما در کتاب ایشان این را میبینیم که بیان میشود قدرت انعطاف با اندیشه متصلب جور در نمیآید. شما از این دریچه میتوانید به نظام تصمیمگیریهای اساسی ایران بنگرید که در آن امیدهای پر تنوعی ذیل مفهوم اقتصاد مقاومتی تعریف شدهاست و الان از بیان آن شرم داریم، شاهد این هستیم که هم اکنون دیگر در تبلیغات رسمی ایران حتی اسمی از اقتصاد مقاومتی مطرح نمیشود. اینها هیچکدام تصادفی نیست. در قلب توان مقاومت نظامهای ملی، قدرت انعطاف برای نشان دادن واکنشهای مساعد و به موقع در برابر تغییرات قرار دارد. داگلاس نورث این بحث را در مقیاس جهانی در این کتاب مطرح کرده و میگوید حواستان باشد با دیدگاههای تعصبآلود و بنیادگرا و معطوف به تصلب اندیشهای، نمیشود مواجهه خردورزانه با تغییرات داشت؛ پس بنابراین این هم برای خودش یک ماجرایی است. اگر قرار است پیش از مرگ سهراب نظام تصمیمگیری ما به هوش بیاید، از پدیده نوروز هم میشود استفاده کرد؛ ولی ما در دورانی هستیم که افرادی که ژست و ادعای دینی دارند، معرفی دین خدا را به کسانی واگذار کردند که وجهه همت اصلیشان پایین کشیدن کرکرهعقل و دامنزدن به تعصب و جنود و تصلب اندیشهای است و اسلامشناسهای بزرگی مثل بهشتی، مطهری، صدرها و از این قبیل را به حاشیه راندند و افراد به غایت بیکیفیت را بزرگ کردند؛ وقتی که آنها با دین خدا اینطور رفتار کردند دیگر شما میخواهید با نوروز چه بکنند؟
میخواهم بگویم که استفاده از ظرفیتهای تمدنی، تمدنساز، هویتآفرین، شادیآفرین و امیدبخش مثل نوروز، لوازمی در ساحت اندیشه دارد و لوازمی نیز در ساحت اراده معطوف به برنامهریزیهای عالمانه برای حرکت به سمت توسعه نیاز دارد. ما میتوانیم مثلا در همین سطح طرحمسئله کنیم و ابراز امید کنیم و نور امید را هم بتابانیم و بگوییم اگر شما روی خود را به توسعه و مواجهه خردورزانه با اقتضائات زمانه کنید، ظرفیتهای اندیشهای و تمدن سازتان کم نیست و یکی از آنها نوروز است که میتواند به شکل بسیار استوار و مسلط به کار بیاید و باید امیدوار باشیم که چنین چیزی رخ دهد.
بسیار عالی، کامل و جامع. فقط چند نکته برای ما در مورد تاریخ ایران وجود دارد. ما یک بار خدمت شما که رسیدیم تحلیل عمیقی ارائه دادید و بیان کردید که ما نسبت به فقر روستاها بیتوجهیم. تحلیل شما این بود که وقتی فقر روستا با فقر شهر همافزا میشود (با اینکه اتفاق نادری است) نه در ایران حتی در دنیا، دولت را ساقط نمیکند؛ رژیم را متلاشی میکند؛ یعنی با توجه به تحولات سیاسی ما و اشارات شما نسبت به فقر شدیدی که در روستا وجود دارد، این خطرات را در پی داریم؟ ما با توجه به تجربه شما از نوروز و ظرفیت اثرگذاری آن و ارتباط آن با توسعه صحبت کردیم، حال شما از منظر اثرگذاری نوروز بر تحولات سیاسی-اجتماعی نکتهای دارید؟ یعنی ما داریم میگوییم ظرفیت توسعه باید امیدآفرین باشد؛ اما آیا شما برای قدرت تشدیدساز بحرانها در ایجاد شکاف در بین جامعه و نظام حاکم هم وزنی متصورید؟ مثلا فرض کنید اگر قبل از انقلاب بنیانگذار جمهوری اسلامی بیان میکرد «بخاطر این اتفاقات نوروز را جشن نگیریم» یعنی آن ظرفیت به ضدظرفیت تبدیل میشد؟
من دعوتی کردم به مطالعه کتاب «جان کنت گالبرایت». در کتاب آناتومی قدرت، او مفهومی را معرفی میکند با عنوان «قدرت همسنگ»؛ در چهارچوب قدرت همسنگ میگوید که بهم خوردن توازن قوا در هر عرصهای از عرصههای حیات جمعی، آن چیزی که میتواند نیروی تحرک و اهتمامبخشی باشد، به ضد خودش تبدیل میشود. حالا نمیخواهم وارد جزییات بشوم؛ ولی شما نگاه بکنید که یک پدیده تمدنی بزرگ مثل کوروش کبیر، بخاطر آن افراط، تفریطها، تصلب و جنودهایی که بر نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور گاه و بیگاه ظاهر میشود، الآن تبدیل به تهدید امنیتی شدهاست، از دلایل واضح آن، این است که وقتی که مسئولان کلیدی فاقدکیفیت برگزیده میشوند، آنهایی که به اصطلاح به خاطر جایگاهشان، سطح بلوغ بیشتری ازشان انتظار میرود، حرفهای بیپرده و نسنجیده و تحریکآمیز میزنند و در نتیجه این شرایط را پدید میآورند؛ مثلا در همین چند سال اخیر مقامات کلیدی دولت چه حرفهای نسنجیده، پوچ، مخرب و تحریکآمیز درباره کوروش، پاسارگاد و از این قبیل زدند و شما آثارش را ببینید. نکتهای که شما به آن توجه کردید و پرسیدید با صدای بلند پاسخش این است که آری در هر عرصهای از حیات جمعی که ما از تعادل خارج بشویم، یک نیروی برانگیزاننده در جهت عکس آنچه که باید باشد، شرایط را تحریک میکند. از این زاویه بیاعتنایی به نوروز و میراث باستانی ایران که در حقیقت میتواند به قول شهید مطهری «عنصر اعتلابخش» باشد، تبدیل به پتانسیلهای تخریبگر شود، مسئله فقر و نابرابری هم همینطور است.
عرض کردم مثلا برنامه هفتم توسعه ما فاجعهآمیزترین سند سیاستی است که بعد از انقلاب منتشر شدهاست، بخشی از آن به همین برمیگردد که مثلا در این سند به روند شدتبخشی وابستگی تولید به واردات که نشان از عمقیابی وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارجه است، مطلقا توجه بایستهای نمیبینید. کما این که راجعبه این نابرابریهای ناموجه مخرب، شکنندگیآور و ناپایدارساز هم مطلقا توجهی بهچشم نمیخورد. راجعبه فقر هم همین شرایط صادق است. معلوم است که همه اینها پیوند همافزا با یکدیگر برقرار میکند و ارکان ثبات و آیندهداری نظام ملی را به چالش میکشد. واقعا هر کدام از اینها میتواند موضوع بحثهای جدیتر قرار بگیرد.
کانون اندیشه شما مبتنی بر این است که فارغ از اینکه نوروز یک ظرفیت است، در فقدان ظرفیت دانایی، ظرفیتهای موجود هر چقدر هم عظیم باشند، به ضد خودشان تبدیل میشوند. حالا من میخواهم یک نکته دیگر هم اضافه کنم، پس در این دال مرکزی اندیشه شما، من میتوانم استنباط کنم یکی از دلایل سقوط رژیم شاه خارج کردن جامعه ایرانی و نظام حیات جمعی ایران از تعادل بود، حالا آنها مثلا به اسلام، به حس تحقیر ملی و … توجه نمیکردند که آن تعادلی که فرمودید را برهم میزد. درست میگویم؟
بدون تردید همینطور است. ببینید دوسال پیش دو تن از دوستان من که یکی از آنها دانشجو من بود، کتاب بسیار جالبی را ترجمه کردند و از من خواستند که یک مقدمه برای آن کتاب بنویسم. عنوان اصلی کتاب «سرمایهداری پس از کرونا» بود. وقتی برای نوشتن مقدمه شروع کردم که با دقت بخوانم و یادداشتبرداری کنم، آن چیزی که از نظر من شاهبیت این کتاب بود، این عبارت بود «نظامهای تصمیمگیری در سراسر جهان باید بدانند که نادیدهگرفتن نابرابریهای ناموجه بسیار خطرناک است» و از این تعبیر استفاده کرده بود که در شرایط نابرابری بیش از حد، همه تعادل حیات جمعی بههممیریزد و عدمتعادل جایگزین میشود. حالا من مثال پاسارگاد و کوروش را از وجه ایرانی بودن زدم. شما به این مسئله توجه کنید که در حوزه علمیه قم به واسطه دفاع بد از گوهر دین شما با یک روند دائما رو به افزایش روحانیون موجهی روبرو هستید که دارن صف خودشان را از آنچه که در تریبون رسمی و به نام دین مطرح میشود جدا میکنند؛ یعنی فکر نکنید که فقط روی وجه ایرانی بودن ماجرا ما را تهدید میکند، از دریچه اسلامی بودن نیز این دامن زدن به جهل، جنود، تصلب و پایین کشیدن کرکرهعقل و ترویج دیدگاههای تعصبآلود، تهدیدش برای امنیت ملی و آینده ایران اصلا کمتر از نادیده گرفتن میراثهای تمدنی ایرانی نیست، چهبسا تحت شرایطی، شکنندگیآوری این وجه میتواند بسیار بیشتر از وجوه دیگر باشد؛ بنابراین از این زاویه باید بیان کنم، نقطه شروع برای طراحی آن برنامهی باکیفیت، مسئلهی نابرابریهای ناموجه است، یا به عبارت دیگر، عدالت اجتماعی و توسعه عادلانه باید مبنای اندیشه، قاعدهگذاری، عمل و ادارهی کشور ما قرار گیرد و اینها افقهایی است که اگر مورد پذیرش واقع شود دلایلی به آن افتخار خواهیم کرد، متفاوت خواهد بود.
اگر باب گفتوگوهای اعتلابخش ملی در کادر طراحی یک برنامه باکیفیت توسعه باز شود، آموختنیها از آنچه که بر سر ایران رفتهاست، از این غفلتها، بیاعتناییها، فسادها و جهلها کم نیست و با تکیه بر ذخیره دانایی میتوان یک ایران آبرومند، رو به توسعه، شاد و آباد را براساس قانون اساسی موجود ساخت و چنین باد.